loading...
دانلود فیلم های 2017
تبلیغات محیطی
reza بازدید : 1209 نظرات (0)

 نام رمان : انتقام می گیرد 

 نویسنده : یلدا فلاح کاربر انجمن نودهشتیا

 حجم کتاب : ۵٫۲ (پی دی اف) – ۰٫۴ (پرنیان) – ۱٫۰ (کتابچه) – ۰٫۴ (ePub) – اندروید ۰٫۹ (APK) 

 ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

 تعداد صفحات : ۴۷۰

 خلاصه داستان :

لیلی دانشجوی رشته ی عکاسی و دختری آروم و بی سروصداست که به خاطر شرایط خاص زندگی که داشته و داره منزوی و گوشه گیر شده.. عاشق یکی از هم کلاسیاشه به اسم سیاوش آزادروش و به شدت حس می کنه تو رقابتش برای بدست آوردن قلب این پسر بین دخترهای دیگه بازندست و این وسط همه چیز به تصمیم این پسر بستگی داره… و زمانی که باید بگذره و همه امیدوارن با گذشتنش بدی ها بره و خوبی ها به جاش بیاد.. اما آیا واقعا همیشه اینطوری میشه ؟ آیا همیشه با گذشتن زمان خوشبختی پیدا میشه… شاید هم زمان همون چیزی باشه که در نهایت انتقام میگیره .

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 پسورد : www.98ia.com

 منبع : wWw.98iA.Com

 با تشکر از یلدا فلاح عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

 قسمتی از متن رمان :

حامد چراغ ها را خاموش کرد…
هنوز همهمه ی بچه ها که پشت در دو لنگه کمین کرده بودند فروکش نکرده بود ..
الهام جیغ کوتاهی کشید و بلافاصله صدای ارشیا آمد که ببخشید پایت را لگد کردم حواسم نبود..
همه خندیدند .
الهام غرغرکنان گفت : ببین توروخدا واسه تولد یه الف بچه به چه وضعی کشیده شدیم !!
حامد که سعی می کرد خودش را جایی کنار من مخفی کند پچ پچ کنان گفت : خوبه نمردیم و معنیه بچه رو هم فهمیدیم …دوستان عزیز ازین به بعد با صلاحدید سرکار الهام خانم به جای واژه ی نره غول از واژه ی دلنشین بچه استفاده می کنیم !! آخه خواهر من کی به دومتر قد و چند صد کیلو میگه بچه !!
نیلوفر از جایی نامعلوم اعتراض کرد : کجاش دومتر قد و چند صد کیلو !!؟ بنده خدا سیاوش !!
حامد که دقیقا پشت سرم قرار گرفته بود به شانه ام زد ..
ناشیانه سر برگرداندم و به طرفش …در تاریکی چشمهایش برق شیطنت باری میزد ..
_ کجایی شما مادموازل..؟
_ چی..؟ من..؟ همینجا..!!!
_ همینجا…آخه دورغم بلد نیستی بگی جوجه خانوم !! بگو ببینم کی باعث شده اینجوری بری تو فکر..؟ به جون حامد بدخواه مدخواه داشته باشی…
خندیدم : صبر کن..صبر کن..تند نرو…..دوباره واسه خودت خیال پردازیم نکن ..!
_ اها..حالا اسمش شد خیال پردازی..!! ضربان قلبتو منم دارم میشنوم…!! میگن این همه استرس واسه پیرزنی به سن و سال شما اصن به صلاح نیستا..

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
بک لینک